مترجم: ابراهیم کیانی درمیان
الحمد لله وكفى وصلاة وسلاما على عباده الذين اصطفى
بنده، حدود سه سال در لندن زندگي كردهام. در اين مدت درسم را در رشتهي روانپزشكي دنبال ميكردم و در عين حال در يكي از مساجد آنجا به نام پيكهام فعاليت داشتم. جوانان خوبي از كشورهاي اسلامي به اين مسجد رفت و آمد داشتند. بنده، در پايتخت انگلستان چيزهايي ديدم كه خوبست آنها را به قلم درآورم.
بنده، مشاهدات خودم را بهصورت يك مجموعه درميآورم تا مطالعهي آنها، براي همه، درس و عبرتي باشد.
فارغالتحصيل دانشگاه كمبريج
من، با آنكه رشتهي پزشكي را به زبان انگليسي آموخته بودم، اما بهخاطر امتحان كارگزيني، نگران و نيازمند فراگيري زبان انگليسي بودم؛ چراكه در انگليس از همه انتظار دارند تا در سخن گفتن و نوشتن، همانند شهروندان انگليسي عمل كنند. از آنجا كه صبحها در بيمارستاني كار ميكردم، چارهاي جز اين نداشتم كه مدرس و آموزگاري بگيرم تا به من اصول نگارش مقالات را آموزش دهد. معمولا در انگليس چنين مرسوم است كه نيازمنديها را در پيشخوان محلي تجاري يا تابلوي اعلانات يكي از دانشكدهها مينويسند و خيلي زود از طريق تلفن، پاسخش را دريافت ميكنند. من نيز همين كار را كردم؛ مدتزمان زيادي نگذشت كه يكي از دانشآموختگان دانشگاه كمبريج در رشتهي زبان و ادبيات انگليسي به سراغم آمد و قرار بر آن شد تا دو روز در هفته به من درس دهد. وي، پس از پنج جلسه كه براي آموزش زبان به خانهام آمد، با لحني آميخته به شرم و حيا از من پرسيد: دوستان و همكاران زنم از من ميپرسند: چطور تا حالا پنج بار به خانهي دوستت رفتهاي و او، هنوز خانمش را به تو معرفي نكرده تا او را بشناسي!.
اين سؤال، سرآغاز گفتگو دربارهي مسايلي غير از نكات درسي بود. من هم منتظر چنين فرصتي بودم؛ زيرا انگليسيها را خوب ميشناختم و ميدانستم كه آنها دوست ندارند كه كسي سر سخن با آنان را آغاز كند و از مسايلي سخن بگويد كه آنها، دربارهاش چيزي نپرسيدهاند. از اينرو بايد چنين فرصتهايي را غنيمت شمرد و به پاسخگويي سؤالاتشان پرداخت.
چكيدهي پاسخي كه به او دادم، از اين قرار است: دين ما، به حجاب و پوشش زن دستور داده و روا ندانسته است كه زن، با نامحرمان يكجا بنشيند. سپس از او دربارهي آسيبهاي اختلاط و همنشيني مردان و زنان پرسيدم و اين نكته را مطرح كردم كه: آيا همنشيني و اختلاط مردان و زنان ازدواجكرده، زمينهاي براي خيانت زناشويي نيست؟ هرچند كه آمار ارائهشده در زمينهي فساد اخلاقي زنان و مردان ازدواجكرده، رقم اندكي همچون ۵% را نشان ميدهد!.
پاسخ داد: بله؛ بلكه شايد آمار و ارقام، بيشتر از اين باشد.
دوباره پرسيدم: آيا اين روابط بيضابطه، زمينهي فساد و فروپاشي جامعه نيست؟
گفت: بله؛ همينطور است. گفتم: اين، يكي از حكمتهايي است كه دين ما، به حرمت و ناروا بودن اختلاط و همنشيني مردان و زنان حكم نموده است. زن، در دين و باورهاي ديني ما، مكرم و گرامي است و از حقوق بسياري برخوردار ميباشد؛ خواه آن زن، دختر يا همسر و يا مادر باشد. سرپرست زن، بايد نفقه و خرجي زن را بدهد و براي خوشبختي زن تلاش نمايد. در دين ما، خانواده، مجموعهاي آكنده از محبت، تعاون، مسؤوليتپذيري و ويژگيهايي است كه براي جامعهي شما قابل تصور هم نميباشد.
گفت: اين، خيلي خوب و منطقي است.
ماخذ: خاطراتم در بریتانیا/تألیف: دکتر عبدالله خاطر