نويسنده: محمدمحتسب"صديقي".
مقدمه:
بدون تردید اگر نگاهی به تاریخ انسانیت بیندازیم درمی یابیم که قرن ششم هجری ) زمان جاهلیت عرب( جایگاهی قابل توجهی در جلب توجه قلم مؤرخین وتاریخ نویسان جهان داشته است .
و بدینگونه شرح حال آن دوران خبر از ذلت وجهالت وسقوط معنوی در برهه ای از زمان را میدهد وبه تعبیر علامه ندوی(رح)'' جهان آن دوران مانند بنائی بود که بازلزله ی قوی به شدت تکان خورده بود
هیچ چیز سر وجایش نبود، انسان در این جامعه انسانیتش برای وی هیچ اهمیتی نداشت، گویا کاملا واژگون شده وعقلش را از دست داده است، سیستم اندیشه اش درهم ریخته است، ذائقه اش فاسد شده، دشمن ظالم بعنوان قاضی تعیین شده بود، مجرم، خوشبخت وسعادتمند و انسان صالح محروم وبدبخت پنداشته میشد، سنگدلی وظلم به گونه ی بود که به کُشتن فرزندان و زنده به گور کردن آنها منجر گردیده بود.
[ماذاخسرالعالم بانحطاط المسلمین .مص .علامه ندوی. مترجم عبدالحکیم عثمانی. صفحه. ۱۲۷و ۱۲۸]
هریک از جنبه های این زندگی آشفته ونابسامان توجه اصلاحگرِ ویژهء که ممتاز از عموم اصلاحگران باشد محمد بن عبدالله صلی الله علیه وسلم را به خود جلب میکند.
مصلحی که بتواند باتربیت دقیق، ژرف، بااخلاق درست و وارسته، بامدارا وتعامل نیکش بادوست ودشمن، انسانیت را که در شُرف مرگ است به حیات جاوید سوق دهد.
لذا میخواهم در این مقاله مختصرِ شیوه ی تعامل آنحضرت صلی الله علیه وسلم در قبال مخالفین رابه تصویر بکشم تا درسی باشد برای جهانیان وجهان داران.
مختصری از ویژگیهای پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم:
رسول الله ص مانند خورشید فروزانی بود که بعد از آن همه شب های تیره وتار وظلمانی طلوع کرد وجهان را بانور جدیدی منور گردانید وطراوت وتازگی را به جسم ستم دیده ی ودرمانده ی بشریت باز گردانید.
ایشان مدال پر افتخار عزت، کرامت، عدالت وآزادگی را بر گردن انسانهای که جز ظلم، استبداد، بربریت، وبی رحمی چیزی دیگر به ارث نبرده بودند، آویخت.
شخصیتی که به مثابه ی ابر رحمت برای جهانیان فرو فرستاده شد وحقاً که رحمتِ برای عالمیان بود.
باران رحمتش شامل دوست و دشمن بود وهمه را از دریای بیکرانش مستفیض وسیراب نمود.
[مصائب صحابه ص ۴۳ ]
شعر:
ای مکه را زیمن قدوم تو صد شرف
وای مروه را زمقدم پاک تو صد صفا
بــــطحا زنور طلعت تو یافته فــروغ
یثــــرب زخاک پای تو بارونق وفــزا
پیامبر اسلام با بینش سیاسی مدبرانه وشخصیتِ ممتاز خویش محبت را جایگزین نفرت، عزت را جایگزین تحقیر وصلح ودوستی را جایگزین جنگ ودشمنی نمود وباگفتار، کردار و نحوه ی رفتار خویش در جامعه ی بشریت معیارهای زندگی را دگر گون ساخت.
[ رحیق المختوم. مص صفی الرحمن مبارک پور]
او باتحمل، بردباری ومدارای بی نظیرش همه از جمله مخالفین را مدیون مغلوب خویش نموده وبا صداقت ودرست کاری در قلب موافق ومخالف تمکین یافته بود.
مخالف از لحاظ لغت واصطلاح :
مخالف در لغت. ناسازگار . ناموزون. مغایر. [لغت نامه ی دهخدا]
واز لحاظ اصطلاح. مخالف به کسی گویند که تئوری ورأي اش ضد موضوع مطرح شده ونظریات دیگران باشد ویا مخالف به کسی گویند که راهِ بر خلاف راه دیگران میپیماید.
مخالفین پیامبر صلی الله علیه وسلم در یک تقسیم بندی کلی:
تغییر ساختار قدرت در جزیرة العرب از سوی پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم که نتیجه اش تبدیل نظام قبیله ای به نظام اسلامی بود باناسازگاریهای مختلفی در قالب گروهای متعددِ روبه رو شد که ایشان متناسب باشرایط محیطی وزمانی وبادر نظر گرفتن ویژگیهای مخالفین، سیاستهای مختلفی را در برخورد باآنها در پیش گرفتند که در یک تقسیم بندی کلی میتوان گروهای مخالف پیامبر صلی الله علیه وسلم را به سه ۳ دسته تقسیم کرد:
۱ مشرکین: مشرکین واشراف مکه نخستین گروهی بودند که سدی بزرگ ومحکم را در راهِ اهداف پیامبر صلی الله علیه وسلم تشکیل دادند.
کسانیکه بادر دست داشتن قدرت در ۱۳ سال دوران مکی و همچنین سازماندهی جنگ هایی بزرگ در زمان حکومت پیامیر در مدینه مخالفتهای عناد گونه ی خودرا به نمایش گذاشتند.
۲ یهود: اوج دشمنی شان باپیامبر وحکومت تازه تأسیس اسلامی در مدینه بود. این گروه در ابتدا پیمانِ صلح وهمزیستی را با پیامبر صلی الله علیه وسلم امضاء کردند وبه حمایت از مسلمانان متعهد شدند.
اما علی رغم این تعهد سَرِ ناسازگاری بادولت نبوی برداشتند ودر صدد انحراف مسلمانان وتخطئه دین اسلام وپیامبر برآمدند.
۳منافقین: این گروه عداوت ودشمنی خودرا با اسلام وحضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از همان ابتدایی شکل گیری کلید زدند.
منافقین مدعی ایمان به خدا بودند ،در ظاهر به رسالت پیامبر صلی الله علیه وسلم اقرار داشتند اما ایمان ظاهری تا قلبی.
سیاستهای کلی پیامبر صلی الله علیه وسلم در مقابله باگروهای مخالف در۱۳ سال مکه و ۱۰ سال مدینه تفاوتهای داشت.
سیاستهای عمده ایشان درمکه باتوجه به محیط ومیزان توانایی که داشت، باروی کرد مسالمت آمیزِ همراه بود حال آنکه در مدینه شرایط به گونه ی دیگر بود .
در هر صورت مدارا منش آنحضرت بود ومدارا یکی از اصول اخلاقی اسلام است که در بهبود روابط اجتماعی نقش مهم و اساسی دارد.
اگر در جامعه از این اصل ارزشی به درستی وبجا استفاده شود از بسیاری کج رویها، از جمله قطع روابط، کینه ورزی ودشمنی جلوگیری خواهد شد وافراد جامعه باآرامش روانی بیشتری زندگی خواهند کرد.
واز آنجائیکه پیامبر اسلام در زندگی خود بدان عمل کرد وآنرا روش خود قرار داد بسیاری از دشمنان وستیزه گران از گذشت ومدارای ایشان به حقانیت نبوتش پی برده واعتراف میکردند وبی اختیار فریاد بر می آوردند:' اللهُ اَعلم حيثُ يَجعل رِسالتهُ ' [سوره ی انعام آیه ی ۱۲۴] ترجمه .. الله داناتر است که رسالت خودرا کجا قرار دهد.
نمونه های از شیوه ی برخورد پیامبر با مخالفین:
پیامبر اسلام بعنوان پیام آور وحی الهی و رهبر خلق عالم در عمل مظهر رحمانیت ورحیمیت واهل مدارا بود ودرابتدای بعثت باعکس العمل های شدیدِمواجه گشت وقریش از هیچ گونه آزار وشکنجه وافترائات دریغ نورزیدند.
اورا فرد کذاب، ساحر، مجنون، و........معرفی میکردند و وقتی این اعمال سخیف را به اوج میرساندند عکس العمل پیامبر این بود '' اللهمم اغفر قومی فاِنهم لایعلمون. [رواه بخاری ومسلم] ترجمه : باری الها قوم مرا مورد رحمت ومغفرت خویش قرار ده زیرا آنان حقیقت را نمیدانند.
۱.صلح حدیبیه یکی از موارد اعجاب برانگیز درعین حال باشکوهِ رفتار مسالمت آمیز وانعطاف انگیز پیامبر صلی الله علیه وسلم را نشان میدهد، آنگاه که پیامبر برای نوشتن پیمان صلح به حضرت علی رضی الله عنه رو کرد و فرمود: بنویس! بسم الله الرحمن الرحیم.
در اینجا سهیل ابن عمرو نماینده ی مشرکین گفت:من با چنین جمله ای آشنا نیستم بنویس!باسمک اللهم.
در این هنگام پیامبر(ص) انعطاف نشان داد و فرمود مانعی ندارد.سپس پیامبر فرمود:این نوشته ای است که محمد رسول خدا با سهیل بن عمرو نماینده قریش مصالحه کرده است.
سهیل گفت:ما اگر تو را فرستاده خدا می دانستیم با تو جنگ ومخالفتی نداشتیم تنها باید اسم خودت و پدرت را بنویسی در اینجا بازهم پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: اشکالی ندارد.
در ادامه این صلح نوشته شد که انعقاد این قرارداد به منزله این است که ۱۰ سال متارکه جنگ شود تا مردم امنیت خود را بازیابند.
ودر ضمن مذاکره گفت:اگر افرادی از قوم ما به تو پیوستند باید آن را به ما برگردانید اگر افرادی از شما به مکه آمدند مابه شما برنمیگردانیم.
به این ترتیب بازهم رسول خدا (ص) در تنظیم پیمان صلح ستیز نکرد و با کمال متانت به تکمیل آن پرداخت .
گرچه گستاخی های سهیل برای مسلمانان ناگوار بود اما روش متین پیامبر و کمک خداوند دلهای آنها را آرامش بخشید و در این موقعیت حساس عقل را بر احساسات مقدم داشتند.
۲. از مهمترین رفتار مهربانانه ی پیامبر با دشمنان در هنگام اقتدار سیاسی که نمونه های از آن در روز فتح باعزت مکه متجلی گشت، درآنروز سرنوشت ساز که پس از سالیانی رنج ومشقت وجهاد مکه را فتح کرد وآنان را به زانو درآورد، میتوانست انتقام آزارها، اهانتها، قتل، غارتها را بگیرد اما پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمان عفو عمومی صادر کرد و همه ی آنها جز افرادِ معهودی موردعفو رسول الله قرار گرفتند.
اینجا بود که خطاب به قریش فرمود. ماتَرونَ أني فاعلٌ بكم اليوم؟ ای گروه قریش نظرتان چیست من باشما چگونه رفتار خواهم کرد؟ قریش درحالیکه بُهت وحیران وبینماک بودند گفتند: ' خیراً أخ كريم وأبن أخ كريم ' ما از شما انتظار خیر ونیکی داریم چون شما برادر بزرگوار وفرزند برادر بزرگوار خود میدانیم ' حضرت فرمود من همان جمله ی را که یوسف به برادرانش گفت به شما میگویم:لاتثريب عليكم اليوم اذهبوا فأنتم الطلقاء.
ترجمه :هیچ ملامتی ومآخذه ی نیست بروید شما آزاد هستید.[نبی رحمت مص ابو الحسن ندوی ص ۳۳۷و ۳۳۸ ]
۳.رفتار پیامبر توأم با توكل بر الله:
حضرت جابررضی الله عنه روایت میکند که ما در غزوه نجد همراهِ رسول الله بودیم، در دره ی پُر از درخت فرود آمدیم آنحضرت صلی الله علیه وسلم زیر درخت سمره ای برای استراحت رفت وشمشیر خودرا بر درخت آویخت و مردم نیز برای استراحت زیر درختان متفرق شدند.
در همین حال ناگهان مارا صدا زدند، ماحاضر شدیم دیدیم که مرد صحرانشین جلوی آنحضرت نشسته است رسول اکرم فرمود من خواب بودم این شخص شمشیر مرا از نیام بیرون کرد وبالا گرفت وقتی بیدار شدم دیدم بالای سرم ایستاده وبه من گفت چی کسی تورا از دست من نجات میدهد ؟ گفتم الله! اینجا بود که شمشیر از دستش افتاد.
جابررضی الله عنه میگوید پیامبر ص. آن مرد را مجازات نکرد وعفو نمود. [بخاری. حدیثِ ۳۸۲۴ . ]
۴.ثمامة بن اثال در سال ششم هجری برای انجام اعمال عمره، از یمامه به سوی مکه حرکت نمود، در بین راه با عده ای از سربازان اسلام که به ریاست محمد بن مسلمه مأموریت ناحیه ای داشتند، برخورد کرده و مسلمانان ثمامه را بدون آن که بشناسند دستگیر نموده و با خود به مدینه آوردند، ولی از زندانی خود و ارزش آن هیچ خبری نداشتند گمان می کردند یک عرب عادی را دستگیر کرده اند، به همین علت او را به مسجد برده و به یکی از ستون های مسجد بستند. پیامبر صلي الله عليه وسلم وارد مسجد شد، زمامدار یمامه را شناخت و به اصحاب خود فرمود: «می دانید چه کسی را دستگیر نموده اید؟»؛ گفتند: «نه، یا رسول الله». پیامبر صلي الله عليه وسلم فرمود: «این ثمامة بن اثال یمامی زمامدار یمامه است»، و از آنجائیکه پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم در تمام پيروزيها نهايت مروت و جوانمردي را با دشمنان خود اعمال ميفرمود، مخصوصا براي افراد بزرگ و شريف احترام خاصي در نظر ميگرفت و شؤونات آنان را رعايت ميکرد، با آبرو و شرافت کسي مبارزه نمينمود.
مگر آنکه تکليف الهي و دستور دين آن را ايجاب نمايد، رفتار و حرکاتش با بزرگزادگان نمونه بارزي از اين فتوت و بزرگواري است، به همين مناسبت شخصيت و بزرگي ثمامة بن اثال را در عين اسيري و گرفتاري او در نظر گرفت و شؤونات ظاهري او را رعايت فرمود.
نخست درباره اش به محافظين و اصحابش توصيه کرد و فرمود: «احسنوا اسيركم». يعني: «درباره اسير خود نيکي را از دست ندهيد»، سپس وارد خانه شد و فرمود: هرچه از طعام و غذا حاضر و موجود داريد نزد ثمامه بفرستيد و ديگر شتري را مخصوص ثمامه فراهم ساخت که از شير آن استفاده کند.
البته اينگونه رفتار بزرگانه با يک فرد اسير و بيگانه که به شخصيت خود معتقد و علاقه مند است، معلوم است که چه اثر بزرگي در وي نموده و عواطف او را قطعا تحريک ميکند و براي اطاعت و پيروي از پيغمبر اسلام آماده ميسازد، زيرا بشر فريفته عواطف و مکارم اخلاق است.
پيغمبر اسلام هروقت که وارد مسجد ميشد نزديک ثمامة بن اثال ميرفت و ميفرمود: «ما عندک يا ثمامة». ثمامة ميگفت: «عندي خبر». خبري است اگر به کشتنم فرمان دهي صاحب خوني را کشته اي(کنايه از شخص محترم است) ، اگر هم عفوم کني مرد حقشناس و سپاسگذاري را عفو نموده اي و اگر طالب مال دنيايي، هرقدر ميخواهي به تو میدهم. پيغمبر اسلام از طرزبيان و گفتار زمامدار يمامه که در ضمن بزرگي او را ميرساند خوشش آمد و امر فرمود او را از ستون مسجد بازکردند و گفت: يا ثمامة! تو را عفو و آزاد کردم به هر کجا که خواهي برو.
از این رفتار نیک پیامبرصلي الله عليه وسلم ثمامه منفعل شد وبه اسلام گروید.
[حاشيه سيره حلبي،ج۲ ص۱۶۴ . و بخاری کتاب المغازی]
۵. در حیطه اخلاق گرامی آن حضرت صلي الله عليه وسلم فرق و تفاوتی میان کافر و مسلمان، وجودنداشت.
یهود بغض شدید با آن حضرت (ص) داشت و تک تک وقایع تا زمان وقوع غزوه خیبر شاهد بر این امراست ، مثلا یک بار یکی از یهود در بازار اظهار داشت«سوگند به آن ذاتی که موسی را بر تمام پیامبران برتری داده است» یکی از پرورش یافته گان مکتب نور و پروانه شمع نبوت آن را شنید و نتوانست آن را تحمل کند ، از وی پرسید: آیا بر محمد صلي الله عليه وسلم نیز برتری داشت؟ او گفت آری؛ صحابی از شدت خشم سیلی محکمِ به او زد.
از آن جا که دشمن نیز به عدل و اخلاق منجی بشریت اعتماد داشت آن یهودی مستقیما به محضر ایشان رفت و از آن صحابی شکایت کرد،آن حضرت بر صحابی خشم گرفت و او را مورد سرزنش قرار داد.[ زاد المعاد ، ج ، ۱ .ص ۴۲۴]
۶. پسر یکی از یهودیان بیمار شد. پیامبر اکرم (ص) به عیادت وی رفت و او را به اسلام دعوت نمود او به سوی پدرش نگاه کرد گویا هدفش جلب موافقت پدر بود، پدرش گفت: آنچه أباالقاسم به شما می گویند بپذیر چنانچه او مشرّف به اسلام شد و با ایمان از دنیا رفت.
پیامبر اسلام غمخوار بشریت از اینکه انسانی را از آتش جهنم نجات داده است خیلی خرسند وخوشحال شد. [فروغ جاویدان ج ۲]
۷ .عبدالله ابن سلول رهبر منافقین که در طی ۹ سال از هیچگونه دوسیه وتوطئه ای علیه مسلمانان دست برنداشت، وقتی که به چنگال مرگ افتاده بود سفارش کرد که وی را در پیراهن رسول خدا کفن کنند.
پیامبر صلي الله عليه وسلم این خواسته اش را عملی کرد. تاجائیکه برای اصحاب حیرت انگیز بود.
۸. زمانیکه در غزوه احد دندان مبارک پیامبر خدا شهید شد وچهره ی نورانی اش صدمه دید در مقابل، نیایش پیامبر این دعا بود: [ اللهم اغفر قومی فانهم لایعلمون ]
کوتاه سخن اینکه اینهمه مدارا وانعطاف پیامبر در برخورد بامخالفین، تسامح وگذشت نسبت به دشمنانیکه ۱۸ سال سال تمام با ایشان جنگیدند وهر نوع ظلم وستمی را در حق ایشان روا داشتند بهترین دلیل براین اند که ایشان پیامبر صلح و محبت بود و واژه ی انتقام در فرهنگ وی نبود.
[رسول رحمت ورأفت .ص ۳۱۲].
چنانچه آقای .بارتلی سینت هیلیر. خاورشناسِ آلمانی در کتاب ' الشرقیون وعقائدهم. شرقیان واعتقادشان ' مینویسد. پیامبر اسلام به پرستش خدای یگانه فرا میخواند ودر این دعوت بسیار شفیق ومهربان بود حتی بر دشمنان ترحم داشت در شخصیت وی ۲ ویژگی از سایر ویژگیهایش بارزتر بود ۱ اجرای عدالت ۲ رحمت وشفقت.[الشرقیون وعقائدهم. ص ۳۸]
پس سئوال اینجاست که آیا این مدارا وبرخورد مسالمت آمیز پیامبر صلي الله عليه وسلم به معنای گذاشتن از اصول دین وکوتاه آمدن در مقابل اقدامات مخالفین بود ؟
درپاسخ میتوان گفت که هیچگاه منظور از مدارا نسبت به مخالفین زیر پاگذاشتن اصول دین تعالیم ضروری آن نیست بلکه آسانگیری اولاً در اصل پذیرش دین است
وثانیاً در عمل به احکام دین تاجائیکه اصول آن حفظ شود اما اگر مخالفت آنان در باره ی اصولِ تغییرناپذیر دین یافتنه انگیزی در میان مسلمانان بود پیامبر اسلام صلي الله عليه وسلم شیوه ی مدارا را کنار گذاشته وبه شدت با آنها برخورد مینمود همانند به آتش کشیدن مسجد ضرار که منافقان به سرگردگی ابوعامر به بهانه ی بیماری وعدم توانای حضور در مسجد قبا ساختند وباحربه مذهب علیه مذهب تصمیم داشتند به جامعه ی نوپای مسلمانان ضرر برسانند که پیامبر صلي الله عليه وسلم به دلیل اينكه اين كار منافقان بخاطر زیان رساندن به مسلمانان، تقویت کفر، ایجاد تفرقه میان مسلمانان وپایگاهی برای محاربان بود رسول الله صلي الله عليه وسلم آنرا به آتش کشید.
آری! اگر بخواهیم ملاکی برای رفتارهای پیامبر صلي الله عليه وسلم ارائه دهیم میتوانیم بگوئیم. آنجائیکه اساس وبنیان دین هدف قرار گیرد واقدامات مخالفین در مقابل اصول تغییر ناپذیر دین اسلام باشد رفتار پیامبر اسلام صلي الله عليه وسلم توأم باصلابت وانعطاف ناپذیر است چراکه ماهیت وفلسفه ی دین همان اصول است،وبا از بین رفتن آنها دینی نخواهد ماند ولغزش وبی توجهی در این موارد جایگاهی ندارد.
تاریخ به خوبی شاهدِرفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر صلي الله عليه وسلم در حفظ اهداف واصول نهضت اسلامی است، اصولی همانند: ظلم ستیزی، عدالت، مبارزه باشرک وکفر، وستایش خداوندجل جلاله.
ودر غیر چنین مواردی شیوه ی برخورد پیامبر مملو از شفقت، گذشت، محبت، صلح، ومدارا میباشد.
نتیجه گیری:
قرن ششم هجری از پست ترین ادوار تاریخ بود از چندین قرن پیش انسانیت رو به سقوط وتنزل بودگویا بی صبرانه منتظر کسی بود که دستش را بگیرد واز فروافتادنش جلوگیری کند.
پیامبر اکرم صلي الله عليه وسلم دارای روحیه لطیف و قلب مهربان و رؤوف بود، لذا اصل رحمت و محبت را مبنای دعوت خویش قرار داد، راز موفقیت آن حضرت در تسخیر و تألیف قلبها نیز همین محبت و ملایمت فوق العاده بود.
از جمله هنرهای پيامبر اعظم صلي الله عليه وسلم ارايه راهكارهايي برای همزيستي مسالمت آميز با غير مسلمانان بوده است، اما پيامبر صلي الله عليه وسلم به عنوان آورنده ديني جديد كه با منافع طبقات حاكم و مستبد در تعارض بود، همواره مخالفاني داشته است.
مخالفان شرایط جدید حاکم بر شبه جزیره را می توانیم به سه گروه کلی تقسیم کنیم : دشمنی اشراف و مشرکان، دشمنی برخی اقلیت های دینی چون یهودیان، دشمنی منافقین.
پیامبر صلي الله عليه وسلم اصل اولیه برخورد خویش را با تمام مخالفان، بردباری و ملایمت قرار بود.
مدارا يكى از اصول اخلاقى اسلام است كه پيشوايان دين در تعامل با ديگران بر آن تأكيد داشته اند. پيامبر صلي الله عليه وسلم و سلف صالح در جايى كه مدارا موجب آسيب به اساس اسلام يا مصالح جامعه اسلامى نمیشد، همواره در برخورد با مخالفانشان با مدارا رفتار ميكردند.