تهاجم فکری معمولاً در چهارچوب چند برنامهی مشخص صورت میگیرد که بعضی از آنها کوتاهمدت بوده و برخی دیگر در دراز مدت نتیجهبخش خواهند بود.
البته این برنامهها دارای مکانیسمهای ویژهای بوده و با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاصی پیاده خواهند شد.
مهمترین اهدافی که مهاجمان فکری در پی آن هستند، عبارتند از:
متأسفانه اغلب جوانان ما شناختی واقعی و اصولی از دین اسلام ندارند، دین اسلام به شیوهای منطقی و واقعبینانه به زندگی مینگرد و برای تمامی مراحل و مقاطع زندگی انسان برنامهریزی نموده است، اما جوانان ما از این واقعیت بیخبرند.
به علاوه، عدهای از این به اصطلاح روشنفکران به تبلیغ الحاد و دشمنی با دین میپردازند و آن را سبب رکود و عقبماندگی مردم میدانند.
این قبیل جوانان چنان فریب دشمنان دین را خوردهاند که اصالت اسلام، پایههای فکری، عقل و منطق را فراموش نموده و مانند «رُباتی» در اختیار این دشمنان قرار گرفتهاند. به آنها چنان تفهیم شده که گویا مخالفت با دین از نشانههای روشنفکری مدرن امروزی است.
بیتردید استعمار با شاخهها و سبکهای مختلفش به هر کشوری پا گذاشته است، مخفیانه یا علنی برای تحمیل افکار و عقاید خویش و از میان برداشتن قوانین الهی و فریبافکار عمومی ،توطئهچینی نموده است. آنها با استفاده از تهاجم فکری زمینه را برای تهاجم نظامی هموار نمودهاند و معمولاً در این زمینه موفق بودهاند.
اغلب کشورهایی که تحت نفوذ یا سلطهی استعمارگران قرار گرفتهاند، بیشتر قوانین و برنامههای خود را از قرآن استخراج میکردهاند، اما به مرور زمان رویهی خود را تغییر داده و به قوانین ساختهی بشر روی آوردهاند. برای مثال: «هندوستان» قبل از این که در سال 1790 م از طرف انگلیسیها اشغال شود، قوانین اسلامی در آنجا اجرا میشد، اما بعد از ورود استعمارگران انگلیسی این قوانین کنار گذاشته شد و قوانین و دستورات دلخواه انگلیسیها به مرحلهی اجرا درآمد. کشور ترکیه نیز دقیقاً به همین بلا گرفتار شد.
جنگ روانی و تهاجم فکری همیشه مقدمهی تهاجم نظامی بوده و گاهی همین تهاجم فکری برای تصرف سیاسی یک کشور کافی بوده و نیازی به تهاجم نظامی نداشته است، چه بسا مردم یک کشور به مرور زمان بدون هیچ مقاومتی افکار و اندیشههای خود را تسلیم دشمنان اسلام نموده و همین امر برای نسلهای بعدی نیز مرسوم گردیده است، از جمله تسلیحاتی که در تهاجم فکری به منظور تضعیف رشد اسلام خواهی از آن استفاده میشود، ایجاد شک و تردید نسبت به اصول دین اسلام و متهمساختن آن به عجز و ناتوانی در عرصهی زندگی است.
این قبیل جنایتها معمولاً در زیر نقاب روشنفکری، مصلحتخواهی، دلسوزی و شعارهای دیگری از این دست صورت میگیرد تا بتوانند افکار عمومی را بفریبند و این روند تا زمانی که حکومت را به دست گیرند، ادامه مییابد؛ آنگاه قوانین ضد بشری خود را پیاده نموده و با ایجاد رعب و وحشت به سرکوب مردم میپردازند و خواستههای مردم را زیر پا گذاشته و صرفاً به اهداف خود میاندیشند و با استفاده از زور و قدرت خواستههای خود را به آنها تحمیل میکنند، همانطور که در ترکیه از این تاکتیک استفاده نمودند([1]).
آنها به مرور زمان خلافت عثمانی را از میان برداشتند و «کمال آتاترک» را به عنوان قهرمان ملی و سمبول رهبریت منصوب کردند و حکومتش را به رسمیت شناختند و شریعت را کنار گذاشتند، البته این موضوع در جای خود بحث زیادی میطلبد اما در اینجا فقط به ذکر این نکته میپردازیم که متأسفانه خلافت عثمانی در اواخر دوران حکومتش اغلب از مسؤولانی استفاده مینمود که ناکار آمد بوده و روحیهی دینی و اسلامیشان را از دست داده بودند و تنها ظاهری اسلامی داشتند.
در مورخهی 20/ 11/ 1922م، کنگرهای به نام «لوزان» به منظور بررسی مسائل سیاسی ترکیه و آیندهی آن در لندن تشکیل شد.
در این کنگره که «کروزون» به عنوان نمایندهی انگلستان و «عصمت انونو» نمایندهی ترکیه حضور داشتند، کروزون صراحتاً خطاب به «انونو» اظهار داشت: «ما نمیخواهیم امور کشور ترکیه را به خودتان واگذار کنیم، زیرا بیم آن میرود که شما بار دیگر یکی از مراکز مهم دنیای اسلام گردید».
از طرفی مسائل سیاسی شرق، مدت زیادی دغدغهی فکری ما بوده و ما را به خود مشغول کرده و ما نمیخواهیم این مسأله دوباره تکرار شود»!!
بعد از این ماجرا «عصمت انونو» به آنکارا (انقره) برگشت تا در رابطه با این موضوع با دولت مردان حکومتش به مشورت و رایزنی بپردازند.
چون دولت ترکیه در آن زمان - به دلیل جنگ طولانی مدت - قدرت و توان همه جانبهاش رو به ضعف نهاده بود، «کمال آتاترک» مجبور شد که در مقابل خواستههای انگلیس و همپیمانانشان تسلیم شود([2]) و به آنها وعده داد که حکومت ترکیه در راستای اهداف و سیاستهای آنان حرکت خواهد کرد و هیچگونه خطری برای آنان دربر نخواهد داشت.
آتاترک همچنین متعهد گردید که خواستههای «کروزون» را بدون هیچ قید و شرطی بپذیرد، خواستههای کروزون شامل موارد زیر بود:
«آتاترک» برای حفظ مقام خود نه تنها به این موارد اکتفا ننمود؛ بلکه خیلی بیشتر از آنچه انگلیسیها از او خواسته بودند، عملی مینمود.
انگلیس و همپیمانانش بعد از این که مطمئن شدند که «آتاترک» نوکر حلقه به گوش آنهاست و به خوبی برنامههایشان را اجرامی نماید، از کشور ترکیه خارج شدند. اما پارلمان انگلستان شدیداً با این امر به مخالفت برخاست و «کروزون» را برای پاسخگویی به پارلمان احضار کرد.
«کروزون» در پارلمان پیماننامهای را که با «آتاترک» بسته بود، قرائت نمود و آنگاه گفت: ما از امروز به بعد بر کشور ترکیه تسلط یافتیم و آن را نابود کردیم، ترکیه هرگز نخواهد توانست بار دیگر در مقابل ما قد عَلَم کند، زیرا قدرت احیای دوبارهی اسلام و خلافت اسلامی را از او گرفتهایم.
اعضای پارلمان با کفزدن خرسندی و پشتیبانی خود را نسبت به این پیروزی بزرگ ابراز داشتند.
«خدیو اسماعیل» شاه وطنفروش و سرسپردهی استعمار هم «مصر» را از قلمرو عثمانی جدا کرد و بعداً با همکاری رهبران اروپایی، تمامی احکام و قوانینی را که برگرفته از قرآن بودند و به نوعی با زندگی سیاسی و اجتماعی مردم ارتباط داشتند، کنار گذاشت و به جای آن قوانین کشور فرانسه را به مرحلهی اجرا گذاشت و رسماً جدایی دین از سیاست را اعلام داشت، او به نام آزادی زنان آنها را به پوشش زنان اروپایی تشویق کرد و فرهنگ غرب را در مصر ترویج داد.
بدین ترتیب تهاجم فکری نقش خود را در مصر به خوبی ایفا کرد و مردم مصر را برای استقبال از استعمار آماده نمود، وقتی زمینه از هر لحاظ آماده شد، در سال 1882م، مصر به طور کلی از طرف انگلیس (استعمار پیر) تصرف شد؛ جالب اینکه انگلیس هیچکدام از قوانین فرانسوی را تغییر نداد، زیرا هدف هردوی آنها از میانبرداشتن احکام و شریعت الهی بود.
آنچه گذشت خلاصهای بود از سرگذشت توطئهها و نقشههای تجاوزکارانهی استعمارگران برای کنارگذاشتن احکام و شریعت اسلامی در دنیای اسلام. اکنون نیز عین همین نقشهها به شیوهای بسیار وسیعتر، و دقیقتر در کشورهای اسلامی در حال اجراست.
حال با توجه به مسائلی که گفته شد، وظیفهی ما به عنوان یک مسلمان, بسیار سنگین است، ما بایستی پیام اسلام راستین را به مردم رسانده و آنها را از نقشههای شوم استعمار باخبر سازیم([3]).
مأخذ: کتاب تهاجم فکری
[1]- اکنون که ترجمهی این کتاب صورت میگیرد، چند ماه از اشغال نظامی عراق توسط نیروهای امریکا و انگلیس میگذرد و دقیقاً طبق این روش عمل نمودهاند. (مترجم).
[2]- کمال آتاترک چون اصلش یهودی بود و میخواست که اسلام را کاملا از ترکیه حذف نماید و استکبار جهانی هم برایش سند و کمک شدند و بطور کامل از او حمایت کردند تا به این آرزوهایش جامه عمل بپوشاند. [مصحح]
[3]- منابع:
الف- الغزوالفکری، دکتر عبدالستار فتح الله.
ب- تربیة الأجبال، انور الجندی.
ج- المسلمون امام تحدیات الغزو الفکری، ابراهیم النعمه.