نویسنده: مفتی خلیل الله محمدی / ویب سایت تعلیم الاسلام
عصری که در آن زندگی میکنیم عصر پیشرفت وترقی است جهان با سرعت رو به ترقی وفن آوری میباشد اما افسوس که با وجود پیشرفتهای چشمگیر در زمینه های مختلف علوم وفنون از سرچشمه معنویت ومنبع پر فیض رسالت فاصله گرفته است.
از بسیاری ارزشهای انسانی واخلاقی بی بهره مانده واز این حیث رو به انحطاط میرود به ویژه مسلمانانی که همزمان با فاصله گرفتن از فرهنگ معنوی وروحانی صدر اسلام ، از حقیقت وکیان دین اخلاق وشیوه زندگی پیشینیان وبزرگان خود به کلی دور شده ورابطه کم رنگی بین آنها ودو دست آویز محکم ،یعنی «کتاب الله »و «رجال الله» باقی مانده.
اما امروز میبینیم که انسانهای درویش مآب ومقدس نما مغرور وفریب خورده عاری از هرگونه ارزشی ،تظاهر به صلاح ،تعبد،تصوف مینمایند وتصوف وعرفان را به وسیله کسب مال جاه ، مقام وآبرو نموده اند وافرادی زیادی را با نشان وعلامت خاصی مرید ومخلص خویش نموده وعقاید خرافاتی خود را خورده آنها مینمایند وجامعه اسلامی وایمانی را با انواع بدعات ، رسومات وخرافات آلوده مینمایند که این خود یک مشکل جدی برای جامعه اسلامی میباشد.
واز سوی دیگر گروه بزرگ از مسلمانان است که با مشاهده چنین صوفی نمایان بی علم ودغل باز ملحد از داخل شدن به حلقه تصوف واقعی اباء نموده ، وچه بسا تصوف را قبول نکرده وصوفیان را گمراه ،بیکار مفت خور وطالبان جاه مال ومنال میدانند.
که در این برهه از زمان لازم است که علماءعظام وصوفیان کرام تصوف وصوفیان واقعی وتابع قرآن وسنت را به مسلمانان معرفی نمایند، تا جامعه اسلامی از این معضل رهایی یابد ومسیر صحیح علم وعرفان را پی نمایند پس در این مجال پیرامون جایگاه شریعت وطریقت در اسلام مطالبی را تقدیم خواننده گان محترم میکنیم.
جایگاه شریعت در اسلام : الله تعالی خطاب به رسول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: ثُمَّ جَعَلْنَاكَ عَلَى شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْهَا وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ [الجاثیه 18]. ترجمه :سپس ما ترا بر آئین وراه روشی از دین (شریعت ) قرار دادیم ، پس از این آئین پیروی کن وبدین راه روشن برو واز هوا وهوسهای کسانی پیروی مکن که آگاهی ندارند.
در این آیه الله جل جلاله به پیامبر صلی الله علیه وسلم دستور میدهد که از شریعت ودین اسلام پیروی کند واین دلیل بر اینست که زندگی مورد پسند الله تعالی برای انسان تنها زندگی در پرتو شریعت میباشد وتمام روش های دیگر زندگی که بر خلاف آن باشد ومطابق خواهشات نفسانی انسانهای جاهل وبی دین باشد نزد الله تعالی مردود است.
چنانکه الله تعالی میفرماید:وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ. [آل عمران 85] ترجمه: هر کس غیر از شریعت اسلامی راه دیگری انتخاب نماید هرگز از او پذیرفته نمی شود.
ومی فرماید:إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ.[آل عمران 19] ترجمه:به درستی که دین پسندیده در نزد الله جل جلاله اسلام است.
وشریعت، قانون الله تعالی است وکسی نمیتواند مطابق میل خویش تغییر دهد وباید انسانها از آن اطاعت نموده وبر خلاف شریعت وقانون خدا حکم وعمل ننمایند چنانکه الله تعالی میفرماید:وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ.[مائده 44] ترجمه: هر کس به آنچه الله نازل کرده حکم نکند همانها کافران اند.
جایگاه تزکیه واحسان در کتاب وسنت :اگر مااز این اصطلاح (تصوف) که در قرن دوم پدید آمده وشایع گردیده است،صرف نظر کرده وبه کتاب وسنت وعصر صحابه کرام رجوع کنیم ، خواهیم دید که قرآن کریم شعبه از دین ووظیفه مهمی از وظایف نبوت را یاد آور میشود وآنرا به لفظ «تزکیه» تعبیر نموده وجزء ارکان چهار گانه ای بشمار میرود که محقق کردن وبه کمال رسانیدن آنها از مقاصد بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم است آنجا میگوید:هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ.[الجمعة 2 ]
ترجمه: اوست خدای که که میان عرب امی (یعنی قومی که خواندن ونوشتن نمی دانستند ) پیغمبر بزرگوار از همان مردم بر انگیخت تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند وآنها را (از لوث جهل واخلاق زشت) پاک سازد وشریعت واحکام کتاب سماوی وحکمی الهی بیاموزد با آنکه پیش از این ،همه در ورطه جهالت وگمراهی بودند.
هدف از تزکیه،تزکیه نفس وآراستن آن با فضایل وپاک ساختن از رذائل اخلاقی است ،به تعبیر دیگر ، آن شکل از تزکیه که نمونه های عالی آن در زندگی گهربار صحابه رضوان الله علیهم اجمعین به صورت اخلاص در عمل واخلاق نیکو متجلی شده است تزکیه ای،نتیجه آن ایجاد جامعه صالح ونمونه وتشکیل خلافت را شده وحکومت عادله ای بود که تا ابد الگو بوده وتاریخ نظیر آنرا به یاد نمی آورد.
و می بینیم که زبان نبوت همراه ایمان واسلام، درجه ومرتبه خاصی را که بالا تر از اسلام است ذکر میکند وآنرا به احسان تعبیر مینماید ومراد از آن ، کیفیتی از یقین واتحضار است که هر صاحب ایمان برای حصول آن باید بکوشد، واشتیاق به آن در قلب هر فرد مؤمن همواره موج زند.
از رسول اکرم صلی الله علیه وسلم پرسیده شد که احسان چیست؟ در پاسخ فرمود:«احسان آن است که خدا را چنان بپرستی که گوئی او را میبینی واگر این روئت به تو دست ندهد چنان باشی که او ترا می بیند » "چنان باذات حق خلوت گزینی" " ترا او بیند وتو او را بینی ".
الله تعالی میفرماید: أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِي الْآخِرَةِ لَا تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [يونس : 62 - 64] ترجمه: آگاه باشی بی گمان دوستان خدا ترسی بر آنان نیست و غمگین نمی گردند کسانی اند که ایمان آورده اند و تقوا اختیار کرده اند برای آنان در دنیا و آخرت بشارت است سخنان خدا تبدیل نمی شوند همین است کامیابی بزرگ.
در این آیات الله تعالی می فرماید که اولیاءالله نه برای وقوع اتفاق ناگواری احساس خطر میکنند ونه برای از دست دادن موفقیتی اندوهگین می شوند ، چرا که آنها همه چیز را از جانب معشوق می دانند پس اولیاءالله کسانی هستند که مخلصانه ایمان آوردند وتقوا پیشه کردند وبرای ایشان در دنیا وآخرت مژده است.[معارف القرآن ص490- 620].ودر این آیات الله تعالی دو چیز را معیار ولایت قرار داده است:
1- ایمان کامل.
2- تقوای کامل.
ایمان وتقوای انسان هر اندازه که باشد همانگونه ولایت نصیبش میشود اگر ایمان وتقوایش پایین باشد درجه ولایتش نیز پایین خواهد بود واگر درجه ایمان وتقوایش بالا باشد ولایتش نیز بالا خواهد بود وحاصل کردن ایمان وتقوای کامل مانند نماز وروزه فرض میباشد.
واین دو چیز (ایمان کامل وتقوای کامل)بدون اصلاح باطن حاصل نمی گردد زیرا محل ایمان قلب است وتقوا نیز محلش قلب است.
چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم می فرماید: التقوی ههنا واشار الی الصدر. ترجمه: تقوا اینجاست وبه طرف قلبش اشاره نمود.
واصلاح وپاکی باطن سبب نجات انسان می شود ونا پاکیش سبب هلاکت ونابودی انسان می شود چنانکه الله تعالی میفرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا. [الشمس : 9 ، 10] ترجمه: کسی رستگار وکامیاب می گردد که نفس خویشتن را پاکیزه دارد وکسی ناکام شد که آن را در گناهان غرق کرد. وپیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید: ألا وَإنَّ فِي الجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَت صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ ، وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ ، ألا وَهِيَ القَلْبُ» ترجمه:آگاه باشید که در بدن تکه گوشتی است ، زمانیکه آن درست وصحیح باشد کل بدن صحیح وسالم است ، وزمانیکه آن خراب باشد کل بدن خراب است ، آگاه باشید آن تکه گوشت قلب است.
بنآً دوری از رذایل وتحصیل فضایل بر هر انسان عاقل وبالغی فرض است واین را اصلاح وتزکیه نفس واصلاح اخلاق می نامند وهمین چیز حاصل ومقصود تصوف واقعی می باشد.
تعریف اولیاءالله: اولیاء، جمع«ولی» است ولفظ«ولی» در زبان عربی به معنی قریب است وبه معنی دوست ومحب می آید.
محبت وقرب خداوندی چنان درجه عمومی دارد که از آن هیچ انسان وحیوانی بلکه هیچ مخلوقی مستثنی نیست.
واگر این قرب نباشد در تمام عالم هیچ چیزی نمی تواند پا به عرصه وجود گذارد وعلت اصلی وجود همه عالم همان رابطه ویژه است که او با حق تعالی جل شأنه دارد.
اگر چه حقیقت این رابطه را نه کسی فهمیده ونه میتواند بفهمد اما وجود یک رابطه بی کیف یقینی است ولی در لفظ اولیاءالله این درجه ولایت مراد نیست بلکه درجه دیگری از ولایت ومحبت وقرب هم است که مختص به بندگان خاص می باشد وبه آن قرب گفته میشود وکسانی که به این قرب خاص نایل گردند اولیاءالله گفته میشود ودرجات این ولایت خاصه بی شمار میباشند که عالی ترین آن سهم انبیاء علیهم السلام است واز آنها عالیترین مقام را سید الانبیاء رسول اکرم صلی الله علیه وسلم داراست وپایین ترین درجه این مقام آن است که در اصطلاح صوفیان «فن» گفته میشود.[معارف القرآن ص492ج 6]
طریقه تحصیل ولایت: در افراد امت کسانی که می خواهند دارای مقامی بلند وشامخ باشند باید با سنت پاک رسول کریم صلی الله علیه وسلم متحلّی ومزیّن باشد وظاهر وباطن خود را با سنت رسول الله صلی الله علیه وسلم منطبق سازد که این خود مبتنی بر مجالست ومصاحبت با اولیاءالله است پس صحبت ومجالست با ایشان وقتی توأم با پیروی واطاعت از رهنمود های شان وکثرت ذکر الله باشد این نسخه تحصیل درجه «ولایت» است که مُرکب از سه چیز است:.
1- دوام صحبت با ولی الله.
2- اطاعت او.
3- کثرت ذکر الله به شرطی که کثرت ذکر به طریق مسنون باشد.
زیرا از کثرت ذکر قلب آدمی روشن می گردد وقابلیت پیدا میکند تا تجلیات ذات حق در آن منعکس گردد حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرموده که شخصی از آن حضرت صلی الله علیه وسلم سؤال کرد که شما در باره کسی که با اولیاء وبزرگان محبت دارد ، اما به اعتبار عمل به آن نمی رسد ، چه می فرمایید؟ آنحضرت صلی الله علیه وسلم فرمود : الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.ترجمه : یعنی هر شخص باکسی است که با او محبت وتعلق خاطر دارد.
از اینجا معلوم شد که محبت وصحبت با اولیاءالله وسیله حصول ولایت برای مردم است [معارف القرآن ص494 ج6 ]
علامت وشناخت اولیاءالله: درتفسیر مظهری به حواله حدیث قدسی چنین نقل شده است که الله تعالی فرموده است که اولیاء من از میان بنده گان کسانی اند که با آنها من بیاد بیایم.
ودر روایت ابن ماجه به روایت اسماء بنت یزید مذکور است که رسو الله صلی الله علیه وسلم معرفت اولیاء خدا را چنین نشان داده که:أولياء الله الذين إذا رُؤُا ذُكِرَ الله.ترجمه: اولیاءالله کسانی هستند که با دیدن آنان،خدا بیاد آید.
خلاصه اینکه کسانی که از نشستن در مجلس آنان کمتر بیاد دنیا بیفتد ، این علامت ولی الله بودن آنهاست.[ معارف القرآن ص495 ج6]
بحران روحی واخلاقی در جوامع سلامی وعلاج آن: ا با یک نگاه در می یابید که در جوامع اسلامی خلاء روحی واخلاقی بسیار عمیق وژرفی وجود دارد که آن را نه دانش وتکنولوژی وپیشرفت های علمی می تواند پرکند ، ونه ذکاوت وتعمق در تفکر واندیشه ، ونه با تعلق وارتباط عمیق ونسبی با زبان وادبیات پر میشود ونه با آزادی واستقلال.
واین یکی از معضلات جامعه کنونی است که هیچ راه حلی برای آن متصور نیست ، از طبقات بالا گرفته تا عموم مردم ، همه به این مرض وا گیر وما دیگرایی ومحبت کورکورانه نسبت به مال ثروت ودیگر بیماریهای اخلاقی واجتماعی مانند حب جاه مقام، حسد،بخل، تکبر وخود خواهی، شهرت طلبی نفاق وکرنش در برابر زور وزر مبتلا هستند.
ودر درون نهضت های سیاسی واجتماعی ، فساد بصورت خود خواهی فقدان تربیت صحیح وضعف رهبری ، اظهار وجود کرده است اما علماء ودانشمندان ، هیبت ، وعزّت آنان را توجه فوق العاده به مظاهر وخوش گذرانی تضعیف کرده است ، وبدیهی است علاج همه این امراض جزدرپرتو تزکیه نبوی که ذکرش در قرآن آمده ومقصد بعثت رسول الله صلی الله علیه وسلم است وجز در سایه «ربانیت» که از علماء مطلوب است ،جای دیگر یافت نخواهد شد ، قرآن کریم می گوید : وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.[آل عمران 79] ترجمه:مردمان خدایی وربانی باشید ، به آنگونه که کتاب را آموخته اید ودرس خوانده اید.[ربانیت نه رهبانیت ص62 ـ6]